امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 819

1. در شهر فتنه ای شد، می دانم از که باشد

2. ترکی ست صید افگن، پنهانم از که باشد؟

3. هر روز اندرین شهر خلقی ز دل برآیند

4. گر دیگری نداند، من دانم از که باشد؟

5. دردم گذشت از حد، معلوم نیست تا خود

6. سامانم از که خیزد، درمانم از که باشد؟

7. درمان درمندان در هجر تو تو باشی

8. گرمن به درد هجران، درمانم از که باشد

9. هرگز بر محبان یکدم نمی نشینی

10. گر آتش محبت بنشانم، از که باشد؟

11. چون کرد طره تو غارت قرار خسرو

12. من بعد اگر صبوری نتوانم، از که باشد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به سیم و زر نکونامی به دست آر
* منه بر هم که برگیرندش از هم
شعر کامل
سعدی
* آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
* وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
شعر کامل
مولوی
* در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
* کوته کنیم که قصه ما کار دفترست
شعر کامل
سعدی