امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 820

1. هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد

2. جوینده بش باید، گر بیشتر فروشد

3. با آنکه ما نیرزیم از چشم تو نگاهی

4. هم می دهیم جانی، گر یک نظر فروشد

5. پیوسته گرم بادا بازار تو که در وی

6. لعل تو جان ستاند، چشمم جگر فروشد

7. بفروختند خلقی جان و جهان ز بهرت

8. اندر جهان کسی خود حسن اینقدر فروشد؟

9. سوز از جهان برآرد هر روز خنده تو

10. لختی نمک بگو تا روز دگر فروشد

11. صد جان شیرین ارزد هنگام تلخ گفتن

12. آن تلخ پاسخی کو تا زان دگر فروشد

13. ذکر لب و دهانت در هر دهن نگنجد

14. سرگشته مفلسی کو در و گهر فروشد

15. رعنا بود نه عاشق کاندیشه دارد از جان

16. کز بهر سهل نقدی عیار سر فروشد

17. دارنده سر فروشد بهر بتان و خسرو

18. گر چه جوی نیر زد، روی چو زر فروشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوشم از گریه خود، گر چه همه خون دل است
* زانکه بوی تو ز هر قطره خون می آید
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
* بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
شعر کامل
حافظ
* قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
* ظلمات است بترس از خطر گمراهی
شعر کامل
حافظ