امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 851

1. ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب برد

2. آرام و صبر از دل و از دیده خواب برد

3. از راه دل در آمد و از روزن دماغ

4. رختی که دیده بسته به مشکین طناب برد

5. روزی عجب مدار که طوفان برآورد

6. باران اشک دیده که دست از سحاب برد

7. چشمم که بود خانه خیل خیال تو

8. عمرت دراز باد که آن خانه آب برد

9. زاهد برای مجلس رندان باده نوش

10. دوش آمد و به دوش سبوی شراب برد

11. دوران پیریم به سر آورد روز شیب

12. هجران یار رونق عهد شباب برد

13. خسرو بسی خطا که به طغرای دلبران

14. خواهد برات نامه به روز حساب برد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس
* با این لسان عذب که خامش چو سوسنم
شعر کامل
حافظ
* یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
* آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
شعر کامل
حافظ
* هزار جان مقدس فدای روی تو باد
* که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد
شعر کامل
مولوی