امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 868

1. هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود

2. تا حال من به عاقبت کار چون شود

3. خونریز گشت مردم چشمت چو ساقیی

4. کز دست وی قرابه می سرنگون شود

5. باران اشک خانه چشمم خراب کرد

6. دستم هنوز زیر زنخدان ستون شود

7. تا با کمال حسن چو ماهی برآمدی

8. هر شب به چرخ کاهش من بر فزون شود

9. یک ره اگر چو کبک خرامی به سوی باغ

10. گر کبک بیندت به تگ پا برون شود

11. دل را بسوختی و هنوز از برای تو

12. سوگند می خورد که به آتش درون شود

13. یکبارگی خیال تو ما را زبون گرفت

14. زینگونه کس چگونه کسی را زبون شود؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز خاور برآید سوی باختر
* نباشد ازین یک روش راست‌تر
شعر کامل
فردوسی
* تو را اگر نفسی ماند جز که عشق مکار
* که چیست قیمت مردم هر آنچ می‌جوید
شعر کامل
مولوی
* ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب
* قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب
شعر کامل
خواجوی کرمانی