امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 888

1. آن خون که گاه مستی از آن مست ما چکد

2. از زلف فتنه بارد و از جان بلا چکد

3. شوید چو رخ به صبح، کند غرقه خلق را

4. هر قطره ای که از رخ آن آشنا چکد

5. ای زاهد، از دعای بد ایمن مشو که شب

6. مستان دعا کنند، که خون از دعا چکد

7. جام لبت که محتشمان را حلال باد

8. زو جرعه ای چه باشد، اگر بر گدا چکد

9. مردم در این هوس که شبی سر نهم به پاش

10. زانگونه کاب چشم منش زیر پا چکد

11. خاک درت به چشم من، از گریه خون خورم

12. تا خود جزای چشم من آن توتیا چکد

13. محکم قبا مبند که دامن بگیردت

14. خون هزار دل که ز بند قبا چکد

15. شمشیر آبدار کشیدی بر اهل عشق

16. دولت بود که ضربی از آن سوی ما چکد

17. تو می روی و از پی خونریز خویشتن

18. خسرو دوان که تا خوی اسپت کجا چکد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
* آشوب در نهاد من ناتوان نهاد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* گو شمع میارید در این جمع که امشب
* در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
شعر کامل
حافظ
* تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز
* در پیرهن از ذوق نگنجیده‌ام امروز
شعر کامل
شیخ بهایی