امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 898

1. ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید

2. بگو که با که توان گفت غم که یار نپرسد

3. دلم ازوست فگار و مباد هیچ گزندش

4. اگر چه هیچ گه او زین دل فگار نپرسد

5. بگو که دیدن من هر چه طالع آمدی آخر

6. به مردن آنکه رود طالع و شمار نپرسد

7. به درد عشق بمیرم، دوای خویش نپرسم

8. که عاشقم من و عاشق صلاح کار نپرسد

9. در آشنایی دریای عشق راست کسی دان

10. که تن به غرق دهد وز لب و کنار نپرسد

11. به هر جفا که کنی راضیم، که گشتم اسیرت

12. شتر مهار به بینی قیاس یار نپرسد

13. تویی به کشتن ما خوش، ز حال مات چه پرسش

14. کسی که تیر زند زحمت شکار نپرسد

15. گرم تو خاک دهی، این ز کوی کیست، نگویم

16. گدا چو زر دهیش، قیمت و عیار نپرسد

17. دلش که سوخته شد، خسرو از تو پیش کسی را

18. سخن ز حسن جوانان گلعذار نپرسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با کهنسالان مکن ای نوجوان کاوش که هست
* آتشی پوشیده در مغز چنار سالدار
شعر کامل
صائب تبریزی
* سبکساران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
* به فریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را
شعر کامل
صائب تبریزی
* غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است
* هر تپیدن قاصدی باشد دل آگاه را
شعر کامل
صائب تبریزی