امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 920

1. کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد

2. چه غم ز شحنه و اندیشه از عسس دارد

3. سرشک من همه سیماب شد، نمی دانم

4. که کیمیای صبوری کدام کس دارد؟

5. من غریب به راه امید خاک شدم

6. خوش آن کسی که بر آن پای دسترس دارد

7. مرا پسین نفس زیستن هوس، وان مست

8. به خواب ناز کجا پاس این نفس دارد؟

9. هلاک خویش همی گویم، ار چه می دانم

10. که انگبین چه غم از مردن مگس دارد؟

11. تو خفته می گذر، ای ماهروی مهدنشین

12. که بار بر شتر است و فغان جرس دارد

13. برفت جان زتن من در آن جهان و هنوز

14. ز بهر دیدن تو روی باز پس دارد

15. تو خود به بوسه دهی جان، ولی نیارد گفت

16. که باز مرده تو زندگی هوس دارد

17. بلاست میل تو در روزگار خسرو، از آنک

18. چه دوستیست که آتش به سوی خس دارد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو سهی که هست شب و روز در قیام
* چون قامتت بدید بر او فرض شد نماز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* گردون دهان شیر ز خوی پلنگ توست
* با کاینات صلح کن آنگه صفا ببین
شعر کامل
صائب تبریزی
* چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب
* همیشه خانه خراب هوای خویشتنم
شعر کامل
صائب تبریزی