امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 946

1. خطاب طلعت تو نامه زمین کردند

2. فرشتگان همه بر رویت آفرین کردند

3. به زیر هر خم مویی برای کشتن خلق

4. هزار فتنه چو دزدان شب کمین کردند

5. از انگهی که برآمد خط تو گرد عذار

6. بسا کسان که چو خط خانه کاغذین کردند

7. به ناتوانی چشم تو خواست قربانی

8. خوشم که طره و زلفت مرا گزین کردند

9. بتان که دست نمودند خلق را در خون

10. به عهد تو همه دست اندر آستین کردند

11. ز خاک مهرگیا رست، خود کجا به درت؟

12. کسان ز دانه دل تخم در زمین کردند

13. اگر فرشته شود بسته چون مگس نه عجب

14. ازان لبی که چو جلاب انگبین کردند

15. ز من سؤالی کنی، گر چه مست و مدهوشی

16. ز چشمهات که تاراج عقل و دین کردند

17. زنند طعنه که رسوا چرا شدی، خسرو؟

18. مرا قضا و قدر، چون کنم، چنین کردند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عقل اگر صائب نسازد با دل من گو مساز
* عشق با آن بی نیازی می کشد ناز مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* پس از تحمل سختی امید وصل مراست
* که صبح از شب و تریاک هم ز مار آید
شعر کامل
سعدی
* من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
* جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
شعر کامل
سعدی