امیرخسرو دهلوی_دیوانمثنوی ها (فهرست)

شمارهٔ 6 - از ینجاست که از مدح کردن اظهار بیزاری و ازاهل زمانه گله می‌کند

1. گرمی دل نیست چو حاصل مرا

2. سرد شد از آب سخن دل مرا

3. تاکی از ین شیوه به ننگی شوم

4. بی غرض اماج خدنگی شوم

5. تام گدائی کنم اسکندری

6. خلعت عیسی فگنم بر خری

7. محتشمانند درین روزگار

8. مس به زر اندودهٔ ناقص عیار

9. کور دل از دولت و کوته نظر

10. دولت شان از دل شان کورتر

11. گوش گران و همه ناموس جوی

12. سفله وش و دون صفت و تنگ خوی

13. بی کرمی نام فروشی کنند

14. بی گهری مرتبه کوشی کنند

15. خورده به درویش نیاز ند پیش

16. بیش رسانند بدانجا که بیش

17. گر برسانند، مثل ، برگدای

18. یک درمی ده طلبند از خدای

19. این سخن چند که بی‌خواست است

20. شاعری ای نیست همه راست ست

21. لیک به خواهش چو مرا نیست راه

22. جز بخدا یابه در باد شاه

23. هر چه گفتم زکسی باک نیست

24. زهر نخوردم غم تریاک نیست

25. نیت آن دارم ازین پس به راز

26. کز درشه نیز شوم بی‌نیاز

27. پشت بجویم نه پناهی زکس

28. چون خداوند کنم روی و بس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن نقطه که پیرایهٔ پرگار وجود است
* خالی است که بر کنج لب نوش تو افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دل اگر دیوانه شد دارالشفای صبر هست
* می‌کنم یک هفته‌اش زنجیر و عاقل می‌شود
شعر کامل
وحشی بافقی
* حدیث عقل در ایام پادشاهی عشق
* چنان شدست که فرمان عامل معزول
شعر کامل
سعدی