غزل شمارهٔ 120
1. گل رخسار تو چون دسته بستند
2. بهار و باغ در ماتم نشستند
3. صبا را پای در زلف تو بشکست
4. چو چین زلف تو بر هم شکستند
5. که خواهد رست از این آسیب فتنه
6. که نوک خار و برگ گل نرستند
7. کرا در باغ رخسارت بود راه
8. از آن دلها که در زلف تو بستند
9. که در هر گلستانش گاه و بیگاه
10. ز غمزهت یک جهان ترکان مستند
11. چو در پیش لبت از بیم چشمت
12. همه خواهندگان لبها ببستند
13. منه بر کار این بیچارگان پای
14. چه خواهی کرد مشتی زیردستند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده