انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 143

1. دست در روزگار می‌نشود

2. پای عمر استوارمی‌نشود

3. شاهد خوب صورتست امل

4. در دل و دیده خوار می‌نشود

5. روز شادی چو راز گردونست

6. لاجرم آشکار می‌نشود

7. هیچ غم را کران نمی‌بینم

8. تا دو چشمم چهار می‌نشود

9. پای برجای نیست حاصل دهر

10. عشق از آن پایدار می‌نشود

11. هیچ امسال دیده‌ای هرگز

12. که دگر سال پار می‌نشود

13. پر شد از خون دل کنار زمین

14. واسمان دل‌فکار می‌نشود

15. شاد می‌زی که در عروسی دهر

16. رنگ چندین به کار می‌نشود

17. یک تسلیست وان تسلی آنک

18. مرگ در اختیار می‌نشود

19. خرم آن‌کس که نیست بر سر خاک

20. تا چنین خاکسار می‌نشود

21. انوری در میان این احوال

22. هیچکس بر کنار می‌نشود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد
* گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست
شعر کامل
سعدی
* به هرکه می نگرم همچو غنچه دلتنگ است
* مگر نسیم درین گلستان نمی باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* با وجود ناامیدی بسکه مشتاق توام
* مدّعی گر مژدۀ وصلم دهد باور کنم
شعر کامل
نظیری نیشابوری