غزل شمارهٔ 224
1. من که باشم که تمنای وصال تو کنم
2. یا کیم تا که حدیث لب و خال تو کنم
3. کس به درگاه خیال تو نمییابد راه
4. من چه بیهوده تمنای وصال تو کنم
5. گلهٔ عشق تو در پیش تو نتوانم کرد
6. ساکتم تا که شبی پیش خیال تو کنم
7. از سر مردمیی گر تو کلاهی نهیم
8. مردم چشم و سرم طرف دوال تو کنم
9. ور به چشم تو درآید سخنم تا بزیم
10. در غزلها صفت چشم غزال تو کنم
11. شعر من سحر شد و شد به کمال از پی آن
12. که همی وصف جمالت به کمال تو کنم
13. چشم تو سحر حلالست و حرامست مرا
14. شاعری هرچه نه بر سحر حلال تو کنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده