انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 74

1. دلم را انده جان می‌ندارد

2. چنان کاید جهانی می‌گذارد

3. حدیث عشق باز اندر فکندست

4. دگر بارش همانا می‌بخارد

5. چه گویم تا که کاری برنسازد

6. چه سازم تا که رنگی برنیارد

7. چه خواهد کرد چندین غم ندانم

8. که جای یک غم دیگر ندارد

9. به زاری گفتمش در صبر زن دست

10. اگر عشقت به دست غم سپارد

11. مرا گفتا ترا با کار خود کار

12. مسلمان، مردم این را دل شمارد

13. بنامیزد دلم در منصب عشق

14. به آیین شغلهایی می‌گذارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عقل را دیوانه می دانیم ما
* عشق را فرزانه می دانیم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* به سیم و زر نکونامی به دست آر
* منه بر هم که برگیرندش از هم
شعر کامل
سعدی
* ببستی چشم یعنی وقت خواب است
* نه خوابت آن حریفان را جواب است
شعر کامل
مولوی