عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 116

1. گهی درد تو درمان می‌نماید

2. گهی وصل تو هجران می‌نماید

3. دلی کو یافت از وصل تو درمان

4. همه دشوارش آسان می‌نماید

5. مرا گه گه به دردی یاد می‌کن

6. که دردت مرهم جان می‌نماید

7. بپرس آخر که: بی تو چونم، ای جان،

8. که جانم بس پریشان می‌نماید

9. مرا جور و جفا و رنج و محنت

10. غمت هردم دگرسان می‌نماید

11. ز جان سیر آمدم بی‌روی خوبت

12. جهان بر من چو زندان می‌نماید

13. عراقی خود ندارد چشم، ورنه

14. رخت خورشید تابان می‌نماید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
* مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه
شعر کامل
حافظ
* ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
* که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
شعر کامل
صائب تبریزی
* پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
* رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
شعر کامل
صائب تبریزی