غزل شمارهٔ 226
1. ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ جمال تو
2. هوش و روان بیدلان سوختهٔ جلال تو
3. کام دل شکستگان دیدن توست هر زمان
4. راحت جان خستگان یافتن وصال تو
5. دست تهی به درگهت آمدهام امیدوار
6. روی نهاده بر درت منتظر نوال تو
7. خود به دو چشم من شبی خواب گذر نمیکند
8. ورنه به خواب دیدمی، بو که شبی وصال تو
9. من به غم تو قانعم، شاد به درد تو، از آنک
10. چیره بود به خون من دولت اتصال تو
11. تو به جمال شادمان، بیخبر از غمم دریغ!
12. من شده پایمال غم، از غم گوشمال تو
13. ناز ز حد بدر مبر، باز نگر که: در خور است
14. ناز تو را نیاز من، چشم مرا جمال تو
15. بسکه کشید ناز تو، مرد عراقی، ای دریغ!
16. چند کشد، تو خود بگو، خسته دلی دلال تو؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده