غزل شمارهٔ 231
1. آن مونس غمگسار جان کو؟
2. و آن شاهد جان انس و جان کو؟
3. آن جان جهان کجاست آخر؟
4. و آن آرزوی همه جهان کو؟
5. حیران همه ماندهایم و واله
6. کان یار لطیف مهربان کو؟
7. با هم بودیم خوش، زمانی
8. آن عیش و خوشی و آن زمان کو؟
9. ای دل شده، دم مزن ز عشقش
10. گر عاشق صادقی نشان کو؟
11. گر باخبری ازو نشان چیست؟
12. ور بیخبری ز جان فغان کو؟
13. گر یافتهای ز عشق بویی
14. خون دل و چشم خون فشان کو؟
15. ور همچو من از فراق زاری
16. دل خسته و جان ناتوان کو؟
17. ای دل، منگر سوی عراقی
18. سرگشته مباش همچنان کو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده