عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 259

1. نگارا، از وصال خود مرا تا کی جدا داری؟

2. چو شادم می‌توانی داشت، غمگینم چرا داری؟

3. چه دلداری؟ که هر لحظه دلم از غم به جان آری

4. چه غم خواری؟ که هر ساعت تنم را در بلا داری

5. به کام دشمنم داری و گویی: دوست می‌دارم

6. چگونه دوستی باشد، که جانم در عنا داری؟

7. چه دانم؟ تا چه اجر آرم من مسکین بجای تو

8. که گر گردم هلاک از غم من مسکین، روا داری

9. بکن رحمی که مسکینم، ببخشایم که غمگینم

10. بمیرم گر چنین، دانم مرا از خود جدا داری

11. مرا گویی: مشو غمگین، که خوش دارم تو را روزی

12. چو می‌گردم هلاک از غم تو آنگه خوش مرا داری!

13. عراقی کیست تا لافد ز عشق تو؟ که در هر کو

14. میان خاک و خون غلتان چو او صد مبتلا داری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری
* اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد
شعر کامل
وحشی بافقی
* تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
* باور مکن که دست ز دامن بدارمت
شعر کامل
حافظ
* به رنگ و بوی جهان دل منه که وقت رحیل
* خزان نگار به دست چنار می بندد
شعر کامل
صائب تبریزی