عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 264

1. نگارا، وقت آن آمد که یکدم ز آن من باشی

2. دلم بی‌تو به جان آمد، بیا، تا جان من باشی

3. دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

4. مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

5. به غم زان شاد می‌گردم که تو غم خوار من گردی

6. از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

7. بسا خون جگر، جانا، که بر خوان غمت خوردم

8. به بوی آنکه یک باری تو هم مهمان من باشی

9. منم دایم تو را خواهان، تو و خواهان خود دایم

10. مرا آن بخت کی باشد که تو خواهان من باشی؟

11. همه زان خودی، جانا، از آن با کس نپردازی

12. چه باشد، ای ز جان خوشتر ، که یک دم آن من باشی؟

13. اگر تو آن من باشی، ازین و آن نیندیشم

14. ز کفر آخر چرا ترسم، چو تو ایمان من باشی؟

15. ز دوزخ آنگهی ترسم که جز تو مالکی یابم

16. بهشت آنگاه خوش باشد که تو رضوان من باشی

17. فلک پیشم زمین بوسد، چو من خاک درت بوسم

18. ملک پیشم کمر بندد، چو تو سلطان من باشی

19. عراقی، بس عجب نبود که اندر من بود حیران

20. چو خود را بنگری در من، تو هم حیران من باشی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث خویش
* من عهد می‌کنم که نگویم دگر سخن
شعر کامل
سعدی
* هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
* وارهد از حد جهان بی‌حد و اندازه شود
شعر کامل
مولوی
* آدم مسکین به یک خامی که در فردوس کرد
* چاک شد چون دانه گندم دل اولاد او
شعر کامل
صائب تبریزی