عطاربلبل نامه (فهرست)

شمارهٔ 13-فغان کردن گل در هجر بلبل و شکایت از روزگار

1. نسیم صبحدم آمد به گلشن

2. به چشمش گلش آمد همچو گلخن

3. گل از بلبل بکلی دست شسته

4. دریده پیرهن در خون نشسته

5. هزاران خار در پا دست در گل

6. فراق بلبلش بنشسته در دل

7. چو سرو اندر چمن افتان و خیزان

8. به زاری زار می‌گفت ای عزیزان

9. به هم خوش بود ما را در گلستان

10. حسد بردند بر ما جمله مرغان

11. حسودان را به جز کوری مبادا

12. میان همدمان دوری مبادا

13. همینش کار باشد چرخ گردان

14. که دوری افکند با دوستداران


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
* چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
شعر کامل
حافظ
* معلم، غالبا، امروز درس عشق می‌گوید
* که در فریاد می‌بینیم طفلان را به مکتب‌ها
شعر کامل
هلالی جغتایی
* از زبان شکوه ما عیش عالم تلخ شد
* تلخی کام شکر از تلخی بادام ماست
شعر کامل
صائب تبریزی