عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 213

1. زین دم عیسی که هر ساعت سحر می‌آورد

2. عالمی بر خفته سر از خاک بر می‌آورد

3. هر زمان ابر از هوا نزلی دگر می‌افکند

4. هر نفس باغ از صبا زیبی دگر می‌آورد

5. ابر تر دامن برای خشک مغزان چمن

6. از بهشت عدن مروارید تر می‌آورد

7. هر کجا در زیر خاک تیره گنجی روشن است

8. دست ابرش پای کوبان باز بر می‌آورد

9. طعم شیر و شکر آید از لب طفلان باغ

10. زانکه آب از ابر شیر چون شکر می‌آورد

11. با نسیم صبح گویی راز غیبی در میان است

12. کز ضمیر آهوان چین خبر می‌آورد

13. غنچه چو زرق خود از بالا طلب دارد چو ابر

14. از برای آن دهان بالای سر می‌آورد

15. گر ز بی برگی درون غنچه خون می‌خورد گل

16. هر دم از پرده برون برگی دگر می‌آورد

17. مشک را چون بوی نقصان می‌پذیرد از جگر

18. گل چگونه بوی مشکین از جگر می‌آورد

19. گل چو می‌داند که عمری سرسری دارد چو برق

20. زندگانی بر سر آتش به سر می‌آورد

21. نرگس سیمین چو پر می جام زرین می‌کشد

22. سر گرانی هر دمش از پای در می‌آورد

23. لاجرم از بس که می‌خورده است آن مخمور چشم

24. چشم خواب آلود پر خواب سحر می‌آورد

25. یا صبای تند گویی سیم و زر را می‌زند

26. زین قبل در دست سیمین جام زر می‌آورد

27. تا که در باغ سخن عطار شد طاوس عشق

28. در سخن خورشید را در زیر پر می‌آورد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بهر جایگه یار درویش باش
* همه رادبا مردم خویش باش
شعر کامل
فردوسی
* از خویش برون آی که پیراهن بادام
* از پوست چو زد خیمه برون، پرده قندست
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای گل خوش بوی اگر صد قرن بازآید بهار
* مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را
شعر کامل
سعدی