عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 230

1. گر آه کنم زبان بسوزد

2. بگذر ز زبان جهان بسوزد

3. زین سوز که در دلم فتادست

4. می‌ترسم از آن که جان بسوزد

5. این سوز که از زمین دل خاست

6. بیم است که آسمان بسوزد

7. این آتش تیز را که در جان است

8. گر نام برم زبان بسوزد

9. شد تیغ زبان من چنان گرم

10. از سینه که تا میان بسوزد

11. مغزم همه سوختست وامروز

12. وقت است که استخوان بسوزد

13. گر بر گویم غمی که دارم

14. عالم همه جاودان بسوزد

15. صد آه کنم که هر یکی زو

16. دو کون به یک زمان بسوزد

17. عطار مگر که خام افتاد

18. شاید که ز ننگ آن بسوزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز مستی های شوق آن بلبل شوریده احوالم
* که نشناسد اگر صد بار بیند آشیانش را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
* بلک آتش در همه آفاق زد
شعر کامل
مولوی
* منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم
* زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم
شعر کامل
هاتف اصفهانی