عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 231

1. مرا سودای تو جان می بسوزد

2. چو شمعی زار و گریان می‌بسوزد

3. غمت چندان که دوزخ سوخت عمری

4. به یک ساعت دو چندان می‌بسوزد

5. فکندی آتشم در جان و رفتی

6. دلم زین درد بر جان می‌بسوزد

7. رخ تو آتشی دارد که هر دم

8. چو عودم بر سر آن می‌بسوزد

9. چو شمعم سر از آن آتش گرفته است

10. که از سر تا به پایان می‌بسوزد

11. مکن، دادیم ده کین نیم جانم

12. ز بیدادی هجران می‌بسوزد

13. بترس از تیر آه آتشینم

14. که از گرمیش پیکان می‌بسوزد

15. من حیران ز عشقت برنگردم

16. گرم گردون حیران می بسوزد

17. دم گردون خورد آن کس که هرشب

18. به دم گردون گردان می‌بسوزد

19. چو در کار تو عاجز گشت عطار

20. قلم بشکست و دیوان می‌بسوزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
* ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما
شعر کامل
حافظ
* پبش امواج خوادث پایداری سهل نیست
* مرد باید تا نیندیشد ز طوفان مرد کو؟
شعر کامل
رهی معیری
* از زلف دهد بنفشه را تاب
* وز چهره گل شکفته را آب
شعر کامل
نظامی