عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 278

1. نقد قدم از مخزن اسرار برآمد

2. چون گنج عیان شد

3. خود بود که خود بر سر بازار برآمد

4. بر خود نگران شد

5. در کسوت ابریشم و پشم آمد و پنبه

6. تا خلق بپوشند

7. خود بر صف جبه و دستار برآمد

8. لبس همه سان شد

9. در موسم نیسان ز سما شد سوی دریا

10. در کسوت قطره

11. در بحر به شکل در شهوار برآمد

12. در گوش نهان شد

13. در شکل بتان خواست که خود را بپرستد

14. خود را بپرستد

15. خود گشت بت و خود به پرستار برآمد

16. خود عین بتان شد

17. از بهر خود ایوان و سرا خواست که سازد

18. قصری ز بشر ساخت

19. در صورت سقف و در و دیوار برآمد

20. خود خانه و مان شد

21. خود بر تن خود نیش جفا زد ز سر قهر

22. خود مرهم خود گشت

23. خود بر صفت مردم بیمار برآمد

24. خود فاتحه خوان شد

25. اشعار مپندار اگر چشم سرت هست

26. رازی است نهفته

27. آنچه به زبان از دل عطار برآمد

28. این بود که آن شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خود هنوزت پسته خندان عقیقین نقطه‌ایست
* باش تا گردش قضا پرگار مینایی کشد
شعر کامل
سعدی
* ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان
* حاصل ترا ز زندگی جاودانه چیست؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* همیشه نرگس مست تو را بیمار می‌بینم
* ولی در عین بیماریش مردم‌دار می‌بینم
شعر کامل
سلمان ساوجی