عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4

1. گفتم اندر محنت و خواری مرا

2. چون ببینی نیز نگذاری مرا

3. بعد از آن معلوم من شد کان حدیث

4. دست ندهد جز به دشواری مرا

5. از می عشقت چنان مستم که نیست

6. تا قیامت روی هشیاری مرا

7. گر به غارت می‌بری دل باک‌نیست

8. دل تو را باد و جگرخواری مرا

9. از تو نتوانم که فریاد آورم

10. زآنکه در فریاد می‌ناری مرا

11. گر بنالم زیر بار عشق تو

12. بار بفزایی به سر باری مرا

13. گر زمن بیزار گردد هرچه هست

14. نیست از تو روی بیزاری مرا

15. از من بیچاره بیزاری مکن

16. چون همی بینی بدین زاری مرا

17. گفته بودی کاخرت یاری دهم

18. چون بمردم کی دهی یاری مرا

19. پرده بردار و دل من شاد کن

20. در غم خود تا به کی داری مرا

21. چبود از بهر سگان کوی خویش

22. خاک کوی خویش انگاری مرا

23. مدتی خون خوردم و راهم نبود

24. نیست استعداد بیزاری مرا

25. نی غلط گفتم که دل خاکی شدی

26. گر نبودی از تو دلداری مرا

27. مانع خود هم منم در راه خویش

28. تا کی از عطار و عطاری مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
* حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
شعر کامل
حافظ
* جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
* هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
شعر کامل
حافظ
* از آن اهل دل در پی هرکسند
* که باشد که روزی به مردی رسند
شعر کامل
سعدی