عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 44

1. ندای غیب به جان تو می‌رسد پیوست

2. که پای در نه و کوتاه کن ز دنیی دست

3. هزار بادیه در پیش بیش داری تو

4. تو این چنین ز شراب غرور ماندی مست

5. جهان پلی است بدان سوی جه که هر ساعت

6. پدید آید ازین پل هزار جای شکست

7. به پل برون نشود با چنین پلی کارت

8. برو بجه ز چنین پل که نیست جای نشست

9. چو سیل پل‌شکن از کوه سر فرود آرد

10. بیوفتد پل و در زیر پل بمانی پست

11. تو غافلی و به هفتاد پشت شد چو کمان

12. تو خوش بخفته‌ای و تیر عمر رفت از شست

13. اگر تو زار بگریی به صد هزاران چشم

14. ز کار بیهدهٔ خویش جای آنت هست

15. فرشته‌ای تو و دیوی سرشته در تو به هم

16. گهی فرشته طلب، گه بمانده دیو پرست

17. هزار بار به نامرده طوطی جانت

18. چگونه زین قفس آهنین تواند جست

19. تو گرچه زنده‌ای امروز لیک در گوری

20. چون تن به گور فرو رفت جان ز گور برست

21. چون جان بمرد ازین زندگانی ناخوش

22. ز خود برید و میان خوشی به حق پیوست

23. میان جشن بقا کرد نوش نوشش باد

24. ز دست ساقی جان ساغر شراب الست

25. دل آن دل است که چون از نهاد خویش گسست

26. ز کبریای حق اندیشه می‌کند پیوست

27. به حکم بند قبای فلک ز هم بگشاد

28. دلی که از کمر معرفت میان در بست

29. به زیر خاک بسی خواب داری ای عطار

30. مخسب خیز چو عمر آمدت به نیمهٔ شصت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
* هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
شعر کامل
سعدی
* آفتاب از بیم آن کین جرم را نسبت بدوست
* همچو کلکت زرد شد بر گنبد نیلوفری
شعر کامل
انوری
* چند چون طفل ز انگشت کسی شیر کشد؟
* ز استخوان چند کسی ناز طباشیر کشد؟
شعر کامل
صائب تبریزی