عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 453

1. زهی در کوی عشقت مسکن دل

2. چه می‌خواهی ازین خون خوردن دل

3. چکیده خون دل بر دامن جان

4. گرفته جان پرخون دامن دل

5. از آن روزی که دل دیوانهٔ توست

6. به صد جان من شدم در شیون دل

7. منادی می‌کنند در شهر امروز

8. که خون عاشقان در گردن دل

9. چو رسوا کرد ما را درد عشقت

10. همی کوشم به رسوا کردن دل

11. چو عشقت آتشی در جان من زد

12. برآمد دود عشق از روزن دل

13. زهی خال و زهی روی چو ماهت

14. که دل هم دام جان هم ارزن دل

15. مکن جانا دل ما را نگه‌دار

16. که آسان است بر تو بردن دل

17. چو گل اندر هوای روی خوبت

18. به خون درمی‌کشم پیراهن دل

19. بیا جانا دل عطار کن شاد

20. که نزدیک است وقت رفتن دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
* من چه دانستم که خواهد پنبه گوشم شدن
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
* دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* ز ترک تنگ چشمی مردمی صائب طمع دارم
* که تلخ افتاده چون بادام کوهی دیده تنگش
شعر کامل
صائب تبریزی