عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 607

1. دردا که درین بادیه بسیار دویدیم

2. در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم

3. بسیار درین بادیه شوریده برفتیم

4. بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم

5. گه نعره‌زنان معتکف صومعه بودیم

6. گه رقص‌کنان گوشهٔ خمار گزیدیم

7. کردیم همه کار ولی هیچ نکردیم

8. دیدیم همه چیز ولی هیچ ندیدیم

9. بر درج دل ماست یکی قفل گران سنگ

10. در بند ازینیم که در بند کلیدیم

11. از خون رحم چون به گو خاک فتادیم

12. از طفل مزاجی همه انگشت مزیدیم

13. چون شیر ز انگشت براهیم برآمد

14. انگشت مزیدان چه که انگشت گزیدیم

15. وامروز که بالغ شدگانیم به صورت

16. یک پر بنماند ارچه به صد پر بپریدیم

17. از دست فتادیم نه دیده نه چشیده

18. زان باده که از جرعهٔ او بوی شنیدیم

19. چون هستی عطار درین راه حجاب است

20. از هستی عطار به یکبار بریدیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت
* همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد
شعر کامل
مولوی
* هست بی صورت جناب قدس عشق
* لیک در هر صورتی خود را نمود
شعر کامل
جامی
* ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید
* از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
شعر کامل
سعدی