غزل شمارهٔ 682
1. میروم بر خاک دل پر خون ز تو
2. زاد راهم درد روزافزون ز تو
3. در دو عالم نیست کاری با کسم
4. کز همه کس فارغم بیرون ز تو
5. تا به کی بر در نهم درانتظار
6. صد هزاران چشم چون گردون ز تو
7. چند ریزم از سر یک یک مژه
8. همچو باران اشک بر هامون ز تو
9. تو بتاز از ناز شبرنگ جمال
10. تا نتازد اشک من گلگون ز تو
11. تخت بنهادی میان خون دل
12. تا بگردند اهل دل در خون ز تو
13. میفرود آید به جان غمکشم
14. هر نفس صد درد دیگرگون ز تو
15. گر تو یک درد مرا معجون کنی
16. کی کنم با خاک و خون معجون ز تو
17. رحم کن زین بیش زنجیرم مکش
18. زانکه بس زار است این مجنون ز تو
19. وصل تو هرگز نیابد هیچکس
20. من طمع چون دارم آن اکنون ز تو
21. لیک کی گردد امیدم منقطع
22. هر دمم صد وعدهٔ موزون ز تو
23. یک رهم یکرنگ گردان در فنا
24. چند گردم همچو بوقلمون ز تو
25. تا فرید از خویش بی اثبات گشت
26. محو شد در عالم بیچون ز تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده