غزل شمارهٔ 748
1. ای صد هزار عاشقت از فرق تا به پای
2. پنهان ز عاشقانت رویی به من نمای
3. آب رخم مبر ز دو جادوی پر فریب
4. قوت دلم بده ز دو یاقوت جانفزای
5. اندر هوای روی تو ای آفتاب حسن
6. تا کی زنم چو ذرهٔ سرگشته دست و پای
7. چون سایهای فرو شدم از عشق تو به خاک
8. ای آفتاب جان من از قعر جان برآی
9. بر کارم اوفتاد ز زلف تو صد گره
10. بگشای کارم از سر زلف گرهگشای
11. بردی دلم به زلف و دلم بوی میبرد
12. از حلقههای آن شکن زلف دلربای
13. دور از رخ تو زلف تو در غارت دلم
14. بر روی اوفتاد و شکن یافت چند جای
15. عطار رفت و دل به تو بگذاشت و خاک شد
16. تا روز حشر باز ستاند ز تو جزای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده