عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 753

1. جانا دلم ببردی و جانم بسوختی

2. گفتم بنالم از تو زبانم بسوختی

3. اول به وصل خویش بسی وعده دادیم

4. واخر چو شمع در غم آنم بسوختی

5. چون شمع نیم کشته و آورده جان به لب

6. در انتظار وصل چنانم بسوختی

7. کس نیست کز خروش منش نیست آگهی

8. آگاه نیستی که چه سانم بسوختی

9. جانم بسوخت بر من مسکین دلت نسوخت

10. آخر دلت نسوخت که جانم بسوختی

11. تا پادشا گشتی بر دیده و دلم

12. اینم به باد دادی و آنم بسوختی

13. گفتم که از غمان تو آهی برآورم

14. آن آه در درون دهانم بسوختی

15. گفتی که با تو سازم و پیدا شوم تو را

16. پیدا نیامدی و نهانم بسوختی

17. یکدم بساز با دل عطار و بیش ازین

18. آتش مزن که عقل و روانم بسوختی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد
* غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد
شعر کامل
حافظ
* چون ز نسیم می‌شود زلف بنفشه پرشکن
* وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* غیر وقت آنچه شود فوت ز اسباب جهان
* عارفان را مژه نمناک نگردد هرگز
شعر کامل
صائب تبریزی