عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 778

1. درآمد دوش دلدارم به یاری

2. مرا گفتا بگو تا در چه کاری

3. حرامت باد اگر بی ما زمانی

4. برآوردی دمی یا می برآری

5. چو با ما می‌توانی بود هر شب

6. روا نبود که بی ما شب گذاری

7. چو با ما غمگساری می‌توان کرد

8. چرا با دیگری غم می گساری

9. خوشی با دشمن ما در نشستی

10. نباشد این دلیل دوستداری

11. بدان می‌داریم کز عزت خویش

12. تو را در خاک اندازم به خواری

13. به تنهاییت بگذارم که تا تو

14. بمانی تا ابد در بیقراری

15. چو بشنیدم ز جانان این سخن‌ها

16. بدو گفتم که دست از جمله داری

17. ولیکن چون تو یار غمگنانی

18. مرا از ننگ من برهان به یاری

19. که گر عطار در هستی بماند

20. برو گریند عالمیان به زاری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ماجرای عقل پرسیدم ز عشق
* گفت معزولست و فرمانیش نیست
شعر کامل
سعدی
* آسودگی کنج قفس کرد تلافی
* یک چند اگر زحمت پرواز کشیدیم
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز خاکی که خون سیاوش بخورد
* به ابر اندر آمد درختی ز گرد
شعر کامل
فردوسی