عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 810

1. ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی

2. که ندیدم از تو بوی و گذشت زندگانی

3. دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری

4. که خبر نبود دل را که تو در میان جانی

5. ز غمت چو مرغ بسمل شب و روز می‌طپیدم

6. چو به لب رسید جانم پس ازین دگر تو دانی

7. به عتاب گفته بودی که برآتشت نشانم

8. چو مرا بسوخت عشقت چه بر آتشم نشانی

9. همه بندها گشادی به طریق دلفریبی

10. همه دست‌ها ببستی به کمال دلستانی

11. تو چه گنجی آخر ای جان که به کون در نگنجی

12. تو چه گوهری که در دل شده‌ای بدین نهانی

13. دو جهان پر از گهر شد ز فروغ تو ولیکن

14. به تو کی توان رسیدن که تو گنج بی کرانی

15. همه عاشقان عالم همه مفلسان عاشق

16. ز تو مانده‌اند حیران که به هیچ می نمانی

17. چو به سر کشی در آیی همه سروران دین را

18. ز سر نیازمندی چو قلم به سر دوانی

19. دل تشنگان عاشق ز غم تو سوخت در بر

20. چه شود اگر شرابی بر تشنگان رسانی

21. اگر از پی تو عطار اثر وصال یابد

22. دو جهان به سر برآرد ز جواهر معانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه کند سختی ایام به دلهای دو نیم؟
* سنگ با پسته خندان چه تواند کردن؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* نیاید نکوکار از بدرگان
* محال است دوزندگی از سگان
شعر کامل
سعدی
* سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
* در میان این و آن فرصت شمار امروز را
شعر کامل
سعدی