غزل شمارهٔ 823
1. هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی
2. آتش سودای خویش در دل و جان افکنی
3. جان و دل خسته را ز آرزوی خویشتن
4. گه به خروش آوری گه به فغان افکنی
5. گر به سر کوی خویش پردهٔ عشاق را
6. گل کنی از خاک و خون کار به جان افکنی
7. گر بگشایی ز بند گوهر دریای عشق
8. بی دل و جان صد هزار سر عیان افکنی
9. هر نفسی روی خویش باز بپوشی به زلف
10. تا دل عطار را در خفقان افکنی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده