عطار_الهی نامهبخش چهاردهم (فهرست)

شمارهٔ 13-(11) حکایت سلطان محمود با ایاز

1. مگر سلطان دین محمود یک روز

2. ایاز خویش را گفت ای دلفروز

3. کرا دانی تو از مه تا بماهی

4. که ازمن بیش دارد پادشاهی

5. غلامش گفت ای شاه جهاندار

6. منم در مملکت بیش از تو صد بار

7. چو ملکم این چنین زیر نگین است

8. چه جای ملکت روی زمین است

9. پس آنگه شاه گفت آن نازنین را

10. که ای بنده چه حجّت داری این را

11. زبان بگشاد ایاز و گفت ای شاه

12. چه می‌پرسی چو زین رازی تو آگاه

13. اگرچه پادشاهی حاصل تست

14. ولیکن پادشاه تو دل تست

15. دل تو زیرِ دست این غلامست

16. مرا این پادشاهی خود تمامست

17. توئی شاه و دلت شاه تو امروز

18. ولی من بر دل تو شاه پیروز

19. فلک را رشک می‌آید ز جاهم

20. که من پیوسته شاه شاه خواهم

21. چه گرملک تو ملکی مطلق آمد

22. ولی ملک ایازت بر حق آمد

23. چو اصل تو دلست و دل نداری

24. بگو تا مملکت را بر چه کاری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
* که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
شعر کامل
حافظ
* ای آنکه ز کفر دین تو بیرون آری
* وز کوه و کمر نگین تو بیرون آری
شعر کامل
عطار
* افتاده را دوباره فکندن کمال نیست
* آن را که خاک راه تو شد بر زمین مزن
شعر کامل
صائب تبریزی