عطار_الهی نامهبخش هفدهم (فهرست)

شمارهٔ 5-(3) حکایت آن بیننده که از احوال مردگان خبر می‬داد

1. یکی بینندهٔ معروف بودی

2. که ارواحش همه مکشوف بودی

3. دمی گر بر سر گوری رسیدی

4. در آن گور آنچه می‌رفتی بدیدی

5. بزرگی امتحانی کرد خردش

6. بخاک عمر خیّام بردش

7. بدو گفتا چه می‌بینی درین خاک

8. مرا آگه کن ای بینندهٔ پاک

9. جوابش داد آن مرد گرامی

10. که این مردیست اندر ناتمامی

11. بدان درگه که روی آورده بودست

12. مگر دعویِ دانش کرده بودست

13. کنون چون گشت جهل خود عیانش

14. عَرَق می‌ریزد ازتشویر جانش

15. میان خجلت و تشویر ماندست

16. وزان تحصیل در تقصیر ماندست

17. بر آن دَر حلقه چون هفت آسمان زد

18. ز دانش لاف آنجا کی توان زد

19. چو نه انجام پیداست و نه آغاز

20. نیابد کس سر و پای جهان باز

21. فلک گوئیست و گر عمری شتابی

22. چو گویش پای و سر هرگز نیابی

23. که داند تا درین وادیِ مُنکَر

24. چگونه می‌روم از پای تا سر

25. سراپای جهان صد باره گشتم

26. ندیدم چارهٔ بیچاره گشتم

27. سراپای جهان درد و دریغست

28. که گر وقتیت هست آن نیز تیغست

29. مرا این چرخ چون صندوقِ ساعت

30. ز بازیچه رها نکند بطاعت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آنچه از مائده فیض بر این نه طبق است
* رزق جمعی است که در پرده شب بیدارند
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون ز نسیم می‌شود زلف بنفشه پرشکن
* وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* چه عقده‌هاست به کار دلم ز بخت سیاه
* که زلف دوست بلند است و دست من کوتاه
شعر کامل
فروغی بسطامی