عطار_الهی نامهبخش هفتم (فهرست)

شمارهٔ 8-(6) حکایت یوسف همدانی علیه الرحمة

1. چنین گفتست آن شمع دلفروز

2. همه دان یوسف همدان یکی روز

3. که یوسف را چنین گفتند احرار

4. که ای کرده زلیخا را دل افگار

5. زنی شد عاجز و بی یار مانده

6. زبی تیماریت بیمار مانده

7. ببردی دل ازو در زندگانی

8. اگر بازش دهی دل می‌توانی

9. چنین گفت آنگهی یوسف که هرگز

10. نبردم من دل آن پیر عاجز

11. نه ازدل بردن او هستم آگاه

12. نه هم جستم بقصد دلبری راه

13. مرا نه با دل او کار بودست

14. نه در من هرگز این پندار بودست

15. مرا گوئی که اکنون بیست سالست

16. که دل گُم کرده‌ام این خود محالست

17. کسی کو از دل خود نیست آگاه

18. چگونه در دل دیگر برد راه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
* در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است
شعر کامل
حافظ
* زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان
* بیرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی
شعر کامل
حافظ
* حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست
* پیش مردم شمع در بر می کشد پروانه را
شعر کامل
صائب تبریزی