1. کرد از دیوانه‌ای مردی سؤال

2. کین دو عالم چیست با چندین خیال

3. گفت کین هر دو جهان بالا و پست

4. قطرهٔ آبست نه نیست و نه‌هست

5. گشت از اول قطرهٔ آب آشکار

6. قطرهٔ آبست با چندین نگار

7. هر نگاری کان بود بر روی آب

8. گر همه ز آهن بود گردد خراب

9. هیچ چیزی نیست ز آهن سخت‌تر

10. هم بنا بر آب دارد درنگر

11. هرچ رابنیاد بر آبی بود

12. گر همه آتش بود خوابی بود

13. کس ندیدست آب هرگز پایدار

14. کی بود بی‌آب بنیاد استوار

15. هیچ گوهر رانبود آن سروری

16. کان سلیمان داشت در انگشتری

17. زان نگینش بود چندان نام و بانگ

18. و آن نگین خود بود سنگی نیم دانگ

19. چون سلیمان کرد آن گوهر نگین

20. زیر حکمش شد همه روی زمین

21. چون سلیمان ملک خود چندان بدید

22. جملهٔ آفاق در فرمان بدید

23. گرچه شادروان چل فرسنگ داشت

24. هم بنا بر نیم دانگ سنگ داشت

25. گفت چون این مملکت وین کار و بار

26. زین قدر سنگ است دایم پای دار

27. من نمی‌خواهم که در دنیا و دین

28. بازماند کس به ملکی هم چنین

29. پادشاها من به چشم اعتبار

30. آفت این ملک دیدم آشکار

31. هست آن در جنب عقبی مختصر

32. بعد ازین کس را مده هرگز دگر

33. من ندارم با سپاه و ملک کار

34. می‌کنم زنبیل بافی اختیار

35. گرچه زان گوهر سلیمان شاه شد

36. آن گهر بودش که بند راه شد

37. زان به پانصد سال بعد از انبیا

38. با بهشت عدن گردد آشنا

39. آن گهر چون با سلیمان این کند

40. کی چو تو سرگشته را تمکین کند

41. چون گهر سنگیست چندین کان مکن

42. جز برای روی جانان جان مکن

43. دل ز گوهر برکن ای گوهر طلب

44. جوهری را باش دایم در طلب