عطار_منطق‌الطیرعذر آوردن مرغان (فهرست)

شمارهٔ 34-حکایت دردمندی که از مرگ دوستش پیش شبلی گریه میکرد

1. دردمندی پیش شبلی می‌گریست

2. شیخ پرسیدش که این گریه ز چیست

3. گفت شیخا دوستی بود آن من

4. از جمالش تازه بودی جان من

5. دی بمرد و من بمردم از غمش

6. شد جهان بر من سیاه از ماتمش

7. شیخ گفتا چون دلت بی‌خویش ازینست

8. این چه غم باشد، سزایت بیش از ینست

9. دوستی دیگر گزین ای یار تو

10. کو نمیرد تا نمیری زار تو

11. دوستی کز مرگ نقصان آورد

12. دوستی او غم جان آورد

13. هرک شد در عشق صورت مبتلا

14. هم از آن صورت فتد در صد بلا

15. زودش آن صورت شود بیرون ز دست

16. و او از آن حیرت کند در خون نشست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز خاکی که خون سیاوش بخورد
* به ابر اندر آمد درختی ز گرد
شعر کامل
فردوسی
* ملکت عاشقی و گنج طرب
* هر چه دارم ز یمن همت اوست
شعر کامل
حافظ
* با غم ایوب نیست رنج مرا نسبتی
* صبرم ازو کم‌ترست، دردم ازو بیش‌تر
شعر کامل
هلالی جغتایی