عطار_منطق‌الطیرعذر آوردن مرغان (فهرست)

شمارهٔ 68-حکایت مردی که خری به عاریت گرفت و آنرا گرگ درید

1. بود در کاریز بی‌سرمایه‌ای

2. عاریت بستد خر از همسایه‌ای

3. رفت سوی آسیا و خوش بخفت

4. چون بخفت آن مرد حالی خر برفت

5. گرگ آن خر را بدرید و بخورد

6. روز دیگر بود تاوان خواست مرد

7. هر دو تن می‌آمدند از ره دوان

8. تا بنزد میر کاریز آن زمان

9. قصه پیش میر برگفتند راست

10. زو بپرسیدند کین تاوان کراست

11. میر گفتا هرک گرگ یک تنه

12. سردهد در دشت صحرا گرسنه

13. بی شک این تاوان برو باشد درست

14. هردو را تاوان ازو بایست جست

15. با رب این تاوان چه نیکو می‌کند

16. هیچ تاوان نیست هرچ او می‌کند

17. بر زنان مصر چون حالت بگشت

18. زانک مخلوقی به دیشان برگذشت

19. چه عجب باشد که بر دیوانه‌ای

20. حالتی تابد ز دولت خانه‌ای

21. تا در آن حالت شود بی‌خویش او

22. ننگرد هیچ از پس و از پیش او

23. جمله زو گوید، بدو گوید همه

24. جمله زو جوید، بدو جوید همه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا
* بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست
شعر کامل
مولوی
* یا نباید خم ابروی تو شمشیر کشد
* یا به یاران همه سر خط امان باید داد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست
* پیش مردم شمع در بر می کشد پروانه را
شعر کامل
صائب تبریزی