عطار_منطق‌الطیربیان وادی توحید (فهرست)

شمارهٔ 4-راز و نیاز لقمان سرخسی با پروردگار

1. گفت لقمان سرخسی کای اله

2. پیرم و سرگشته و گم کرده راه

3. بنده‌ای کو پیر شد شادش کنند

4. پس خطش بدهند و آزادش کنند

5. من کنون در بندگیت ای پادشاه

6. همچو برفی کرده‌ام موی سیاه

7. بندهٔ بس غم کشم، شادیم بخش

8. پیرگشتم ، خط آزادیم بخش

9. هاتفی گفت ای حرم را خاص خاص

10. هر که او از بندگی خواهد خلاص

11. محو گردد عقل و تکلیفش به هم

12. ترک گیر این هر دو و درنه قدم

13. گفت الاهی پس ترا خواهم مدام

14. عقل و تکلیفم نباید والسلام

15. پس ز تکلیف وز عقل آمد برون

16. پای کوبان دست می‌زد در جنون

17. گفت اکنون من ندانم کیستم

18. بنده باری نیستم، پس چیستم

19. بندگی شد محو، آزادی نماند

20. ذره‌ای در دل غم و شادی نماند

21. بی‌صفت گشتم، نگشتم بی‌صفت

22. عارقم اما ندارم معرفت

23. من ندانم تو منی یا من توی

24. محو گشتم در تو و گم شد دوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
* که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
شعر کامل
حافظ
* ز دیده اشک خونین بر رخان ریخت
* تو گفتى ناردان بر زعفران ریخت
شعر کامل
فخرالدین اسعد گرگانی
* ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
* چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوند است
شعر کامل
سعدی