عطار_مختارنامهباب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد (فهرست)

شمارهٔ 43

1. با گل گفتم که داد بستان و برو

2. آب رخ خود خواه ز باران و برو

3. گل گفت که برمن ابر از آن میگرید

4. یعنی که بشوی دست از جان و برو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی
* گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ
* کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
* فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
شعر کامل
حافظ