لینک اشتراک گذاری
کپی شد
عطار_مختارنامهباب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ 1 : بس آب که بگذشته ز سر از تو مراست
شمارهٔ 2 : با عشق تو جان خویش در خواهم باخت
شمارهٔ 3 : ای در سر ذرّه ذرّه سودا از تو
شمارهٔ 4 : تا چند ز سودای تو در سوز و گداز
شمارهٔ 5 : خونی که ز تو درجگرم میگردد
شمارهٔ 6 : جان پیش رخت نثار خواهم آورد
شمارهٔ 7 : گه عشق توام چو شمع گرینده کند
شمارهٔ 8 : در عشق تو از نفع و ضرر نندیشم
شمارهٔ 9 : جان روی دل افروزِ تُرا باید داشت
شمارهٔ 10 : دل شمع تو شد به یک نفس مرده شود
شمارهٔ 11 : تن جز به هوای تو قدم مینزند
شمارهٔ 12 : ای جان و دلم به جان و دل مولایت
شمارهٔ 13 : بر خویش بسی چو شمع بگریستهام
شمارهٔ 14 : کارم که چو زلف تو مشوش دارم
شمارهٔ 15 : ای رفته به آسمان نفیرم بی تو
شمارهٔ 16 : هر لحظه در آتشِ غمم اندازی
شمارهٔ 17 : از آتشِ عشق چون تو جان افروزی
شمارهٔ 18 : ای کاش هزار موی بشکافتمی
شمارهٔ 19 : آن دل که چو موم نرمم آمدبی تو
شمارهٔ 20 : در راه غمِ تو جسم و جوهر بنماند
شمارهٔ 21 : جان بر گرهِ زلفِ تو آموخته گیر
شمارهٔ 22 : از بس که ز غم سوختم ای شمع طراز
شمارهٔ 23 : تادور فتادهام از آن نادره کار
شمارهٔ 24 : دل در غم عشقِ دلفروزم همه شب
شمارهٔ 25 : تا آتشِ عشقِ او برافروخت مرا
شمارهٔ 26 : در عشق چو شمع من به سوزم زنده
شمارهٔ 27 : تا روی به روی دلفروز آوردیم
شمارهٔ 28 : هر دل که ره چنان جمالی یابد
شمارهٔ 29 : با دل گفتم که راه دلبر گیرم
شمارهٔ 30 : امشب به صفت شمع دلفروزم من

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* مشکل است از مردم آزاده دل برداشتن
* از صنوبر کی به افشاندن فتد دل بر زمین؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
* گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
شعر کامل
سعدی
* ناصح از بیهودگی آبروی خویش برد
* بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
شعر کامل
صائب تبریزی