بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 103

1. بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را

2. چینی سلام‌کرد به یک مو سفال را

3. عالم ز دستگاه بقا طعمهٔ فناست

4. چون شمع‌، ریشه می‌خورد اینجا نهال را

5. پرگشتن و تهی‌شدن از خوابش عالمی‌است

6. آیینه‌کن عروج ونزول هلال را

7. بر شیشه‌های ساعت اگر وارسیده‌ای

8. دریاب‌گرد قافلهٔ ماه و سال را

9. محکوم حرص‌و پاس‌مراتب چه‌ممکن‌است

10. با شرم‌کار نیست زبان سؤال را

11. تصویر حسن و قبح جهان تاکشیده‌اند

12. بر رنگ دیده‌اند مقدم زگال را

13. یاران درین چمن به تکلف طرب‌کنید

14. اینجا خضاب هم شب عیدی‌ست زال را

15. طاووس ما اگر نه پرافشان ناز اوست

16. رنگ پریدة‌که چمن‌کرد بال را

17. در درسگاه صنع ز تعطیل ما مپرس

18. با شغل خانه نسبت خشکی‌ست نال را

19. مه شد هزار بار هلال و هلال بدر

20. دیدیم وضع عالم نقص وکمال را

21. خارا حریف سعی ضعیفان نمی‌شود

22. صدکوچه است در بن دندان خلال را

23. شاید خطی به نم رسد ازلوح سرنوشت

24. جهدی‌ست با جبین عرق انفعال را

25. بیدل به‌سرهه نسبت‌هرکس درست نیست

26. مژگان شمردن است زبانهای لال را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* دور کن بوی ریا از خود که تا آزاده‌وار
* مسجد و میخانه را محرم شوی چون بوریا
شعر کامل
سنایی
* به حال دل خستگان در نگر
* که روزی دلی خسته باشی مگر
شعر کامل
سعدی