بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1114

1. تا ساز نفسها کم مضراب نگیرد

2. آهنگ جنون دامن آداب نگیرد

3. عاشق‌ که بنایش همه بر دوش خرابی‌ ست

4. چون دیده چرا خانه به سیلاب نگیرد

5. بر پای توگر باز شود دیده مخمل

6. چون آینه هرگز خبر از خواب نگیرد

7. چون ریگ روان در سفر دشت توکل

8. باید قدح آبله هم آب نگیرد

9. بی‌کینه‌ام از خلق به رنگی‌که چو یاقوت

10. مو از اثر آتش من تاب نگیرد

11. درویشی‌ من سرخوش صهبای تسلی است

12. ساحل قدح از گردن‌ گرداب نگیرد

13. زین خواب گمان وا نشود چشم یقینت

14. ازتیغ اجل تا به‌گلو آب نگیرد

15. غفلت به‌کمین دم پیری‌ست حذرکن

16. کزپرتو صحبت به شکر خواب نگیرد

17. آخربه‌گهر محو شود پیچ وخم موج

18. تا چند دل از عالم اسباب نگیرد

19. بیدل به عبادتکدهٔ عجزپرستی

20. جز نقش‌کف پای تو محراب نگیرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برون از خود ندارد چاره ای درد دل عاشق
* همان کف مرهم کافور باشد زخم دریا را
شعر کامل
صائب تبریزی
* پای سرو از قد رعنای تو در گل می‌رفت
* خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست
* که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
شعر کامل
سعدی