غزل شمارهٔ 1242
1. باز دامان دل آهنگ چه گلشن میکشد
2. نالهای تا میکشم طاووسگردن میکشد
3. بسکه استحقاقگرد بیپر و بالم رساست
4. هرکه دامان تو میگیرد سوی من میکشد
5. بیش ازین نتوان چراغ رنگ ناز افروختن
6. خامهٔ تصویر بادام تو روغن میکشد
7. ناله اندوه گرانی برنمیدارد ز دل
8. سنگ این کوه از صدا ناز فلاخن میکشد
9. شمع این محفل نیام اما به ذوق تیغ او
10. تا نفس دارم سری دارم که گردن میکشد
11. پیرو سعی تجرد درنمیماند به عجز
12. رشته از هر پیرهن خود را به سوزن میکشد
13. اعتبار اهل ظلم از عالم اقبال نیست
14. آتشآلود است آن آبی که آهن میکشد
15. تنگ بر دیوانه شد دشت و در از عریانتنی
16. کیست فهمد بیگریبانی چه دامن میکشد
17. ماهی دریای وهمیم، آه از تدبیر پوچ
18. مغز آماج خدنگ و پوست جوشن میکشد
19. عمرها شد سرمهسایکارگاه عبرتیم
20. خاکساری انتقام ما ز دشمن میکشد
21. سایهرا بیدل ز قطع دشت و در تشویش نیست
22. محمل تسلیم دوش آرمیدن میکشد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده