بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1276

1. اگر سور است وگر ماتم دل‌مایوس می‌نالد

2. درین نه دیر کلفت خیز یک ناقوس می‌نالد

3. ندارد آسیای چرخ غیر از دور ناکامی

4. همه‌ گر رنگ گردانی‌ کف افسوس می‌نالد

5. درین‌ محفل نیفشانده ست بال آهنگ‌ آزادی

6. به چندین زیر و بم نومیدیی محبوس می‌نالد

7. فروغ‌ شمع دیدی ‌، فهم اسرار خموشان ‌کن

8. بقدر رشته اینجا پرده فانوس می‌نالد

9. پی مقصد قدم ننهاده باید خاک ‌گردیدن

10. درای سعی ما چون اشک پر معکوس می‌نالد

11. به‌ خاموشی ز افسون شخن‌چینان مباش ایمن

12. نگه بیش از نفس در دیدهٔ جاسوس می‌نالد

13. غرض هیچ و تظلم سینه ‌کوب عرض بی مغزی

14. عیار فطرت یاران گرفتم کوس می‌نالد

15. چنین لبریز نیرنگ خیال کیست اجزایم

16. که رنگم تا شکست انشا کند طاووس می‌نالد

17. وفا مشکل که خواهد خامشی ‌از ساز مشتاقان

18. نفس دزدی عرق بر جبههٔ ناموس می‌نالد

19. زخود رفتیم اما محرم ما کس نشد بپدل

20. درای محمل دل سخت نامحسوس می‌نالد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صاف چون آیینه می باید شدن با خوب و زشت
* هیچ چیز از هیچ کس در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* کس از سر بزرگی نباشد به چیز
* کدو سر بزرگ است و بی مغز نیز
شعر کامل
سعدی
* دل به زنار سر زلف بتان خواهم بست
* خویشتن را به ره کفر سمر خواهم کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی