بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1493

1. امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود

2. یا رب شکست‌شیشهٔ‌ من از چه سنگ بود

3. از کشتنم نشد شفقی طرف دامنی

4. خونم درپن ستمکده نومید رنگ بود

5. تا صاف‌ گشت آینه خود را ندیدم ام

6. چون سایه نقش هستی من جمله زنگ بود

7. عالم به خون تپیدهٔ نومیدی من است

8. جستن ز صیدگاه مرادم خدنگ بود

9. حسن از غبار شوخ‌نگاهان رمیده است

10. اینجا هجوم آینه پشت پلنگ بود

11. همت نمی‌رود به سر ترک اختیار

12. ازخویش رفتنم به رهت عذر لنگ بود

13. عنقای دیگرم که ز بنیاد هستی‌ام

14. تا نام‌، شوخی اثری داشت‌، ننگ بود

15. در دل برون دل دو جهان جلوه رنگ ریخت

16. این جامه بر قد تو چه مقدارتنگ بود

17. از بس که بی‌دماغ تماشای فرصتیم

18. ما را به خود نیامده رفتن درنگ بود

19. بیدل‌،‌که داشت جلوه‌ که از برق خجلتش

20. در مجلس بهار چراغان رنگ بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم دل باز کن که جان بینی
* آنچه نادیدنی است آن بینی
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور
* قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
شعر کامل
سعدی
* نخل قد تو به باغی که خرامان گردد
* سرو در زیر پر فاخته پنهان گردد
شعر کامل
صائب تبریزی