بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1538

1. بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود

2. حق نیاز به این سجده‌ها ادا نشود

3. ز تیر‌ه بختی خود میل در نظر دارد

4. به خاک پای تو هر دیده‌ای که وانشود

5. چه ممکن است که در بوتهٔ گداز وفا

6. د‌ل آب گردد و جام جهان‌نما نشود

7. برون سایهٔ‌گل خوابگاه شبنم نیست

8. سرم به پای بتان خاک شد چرا نشود

9. توان شد آینهٔ بحر عافیت چو حباب

10. اگر غبار نفس سد راه ما نشود

11. مرا ز مرگ به خاطر غمی‌که هست این است

12. که خاک‌گردم و دل محرم فنا نشود

13. ز یار دوری و آسایش ای فلک مپسند

14. که شبنم از برگل‌ خیزد و هوا نشود

15. دل از غبار تعلق نمی‌توان برداشت

16. نسیم وادی عبرت اگر عصا نشود

17. به داغ می‌کند آخر جنون خرامیها

18. چو شمع به که کسی سربرهنه پا نشود

19. ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل

20. که خاک گور هم این زخم را دوا نشود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
* به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
شعر کامل
حافظ
* شیوه عاجزکشی از خسروان زیبنده نیست
* بی تکلف، حیله پرویز نامردانه بود
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن دست و آن زبان که درو نیست نفع خلق
* جز چون زبان سوسن و دست چنار نیست
شعر کامل
سنایی