بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1678

1. چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار

2. آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار

3. ساعتی چون بوی‌ گل از قید پیراهن برآ

4. از تو چشم آشنایی آنقدر دارد بهار

5. کهکشان هم پایمال موج توفان گل است

6. سبزه را از خواب غفلت چند بردارد بهار

7. از صلای رنگ عیش انجمن غافل مباش

8. پاره‌هایی چند بر خون جگر دارد بهار

9. چشم تا واکرده‌ای رنگ از نظرها رفته است

10. از نسیم صبح دامن بر کمر دارد بهار

11. بی فنا نتوان گلی زین هستی موهوم چید

12. صفحهٔ ما گر زنی آتش شرر دارد بهار

13. از خزان آیینه دارد صبح تا گل می‌کند

14. جز شکستن نیست رنگ ما اگر دارد بهار

15. ابر می‌نالد کز اسباب نشاط این چمن

16. هرچه دارد در فشار چشم تر دارد بهار

17. ازگل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم

18. این معانی درگلستان بیشتر دارد بهار

19. مو به مویم حسرت زخمت تبسم می‌کند

20. هرکه گردد بسملت بر من نظر دارد بهار

21. زین چمن بیدل نه سروی جست و نه شمشاد رست

22. از خیال قامتش دودی به سر دارد بهار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب‌ها من و شمع می‌گدازیم
* اینست که سوز من نهانست
شعر کامل
سعدی
* مرا پیری اگر چون مرده در کافور خواباند
* زکار عشق کی دست و دل من سرد می سازد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* رشک می آید مرا از جامه بر اندام تو
* با تو ای گل جای در یک پیرهن باید مرا
شعر کامل
رهی معیری