بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1751

1. ای دلت صیاد راز، از لب مده بیرون نفس

2. کز خموشی رشته می‌بندد به صد مضمون نفس

3. با خیال از حسن محجوب تو نتوان ساختن

4. حیرتم در دل مگر آیینه دزدد چون نفس

5. چشم ‌مخمور تو هر جا سرخوش ‌دور حیاست

6. نشئه خون ‌کرده‌ست در رنگ می ‌گلگون نفس

7. طبع دانا را خموشی به‌ که ‌گوهر در محیط

8. از حبابی بیش نبود گر دهد بیرون نفس

9. تا ز خودداری برون آیی طریق درد گیر

10. چون رسد در کوچهٔ نی می‌شود محزون نفس

11. ساز هستی اقتضای دوری تحقیق داشت

12. موج را آخر برآورد از دل جیحون نفس

13. لاف عزت تا کجا بر باد اقبالت دهد

14. ای سحر زین بیش نتوان برد بر گردون نفس

15. جز به زیر خاک آواز کرم نتوان شنید

16. اغنیا از بسکه دزدیدند چون قارون نفس

17. زندگی پر وحشی است ای بیخبر هشیار باش

18. بهر تسخیر هوا تا کی‌ کند افسون نفس

19. دل مقامی نیست‌ کانجا لنگر اندازد کسی

20. از خیال خانهٔ آیینه بگذر چون نفس

21. درد انشا می‌کند کسب کمال عاجزان

22. مصرع آهی‌ست بیدل‌ گر شود موزون نفس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نباید که باشد جز از آفرین
* که پاکی نژاد آورد پاک دین
شعر کامل
فردوسی
* برو ای ساده دل این پنبه را بر داغ دیگر نه
* درین ابر تنک خورشید ما پنهان نمی ماند
شعر کامل
صائب تبریزی
* سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
* این همه از نظر لطف شما می‌بینم
شعر کامل
حافظ